آشنایی با سواد رسانهای و ضرورت یادگیری آن
سواد رسانهای, اهداف سواد رسانهای,مفهوم سواد رسانهای,محتوای رسانهای, نحوه مصرف غذای رسانهای,محتوای رسانه, فضای رسانهای,
هدف اصلی سواد رسانهای میتواند این باشد که بر اساس آن بتوان دید که آیا بین محتوای یک رسانه با عدالت اجتماعی رابطهای وجود دارد یا خیر.
چکیده : سواد رسانهای در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که براساس آن میتوان انواع رسانهها و انواع تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد . این درک به چه کاری میآید؟ به زبان ساده، سواد رسانهای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد.
تعداد کلمات 1609 / تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
تعداد کلمات 1609 / تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
مقدمه
سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای کمک میکند تا از سفره رسانهها به گونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شد
در گام اول باید گفت سواد رسانهای آمیزهای از تکنیکهای بهرهوری مؤثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانهها از یکدیگر است. من بر این باورم که هدف اصلی سواد رسانهای به خصوص وقتی درباره رسانههای جمعی حرف میزنیم میتواند سنجش نسبت هر محتوا با عدالت اجتماعی باشد.
به دیگر سخن، هدف اصلی سواد رسانهای میتواند این باشد که بر اساس آن بتوان دید که آیا بین محتوای یک رسانه - به مثابه محصول نهایی - با عدالت اجتماعی رابطهای وجود دارد یا خیر. به عبارت بهتر، خواننده یا بیننده یا شنونده یک مضمون رسانهای بهتر است رابطه و نسبت محتوای یک رسانه با عدالت را در نظر گرفته و نزدیکی یا دوری محتوای یک رسانه از عدالت را طرف توجه قرار دهد تا همیشه در ارتباط با رسانه به جای تسلیم بودن و یا تسلیم شدن به رابطه یکسویه و انفعالی، رابطهای فعالتر وتعاملیتر داشته باشد.
باید به گفته افزود که هر نظام رسانهای دارای یک سلسله مراتب است که اجزای آن قابل تجزیه و تحلیل و شناسایی است، همچنین همین سلسله مراتب است که محصول نهایی رسانه یا همان محتوای رسانه را میسازد. رفتار و بافت این سلسله مراتب در واقع شبیه یک کارخانه است؛ در کارخانه هم تمام اجزا؛ اعم از زیرساختها، نرم افزارها، نیروی انسانی و غیره؛ دست به دست هم میدهند تا محصول نهایی خود را با توجه به اهداف از پیش تعریف شده؛ تحویل مصرف کننده بدهند.
شاید یک تفاوت مهم در مقایسه رسانهها و کارخانهها این باشد که در رسانهها کار به گونهای صورت میگیرد که مصرف کننده گمان کند یک حقیقت محض را دریافت کرده که عاری از پیشداوری یا القاءگری است. البته شاید بعضی از کارخانهها هم مهر استاندارد را به همین منظور بر کالای نامرغوب بزنند؛ تا مصرفکننده گمان کند یک جنس مرغوب دریافت کرده است.
پس به این ترتیب میتوان گفت؛ محصول نهایی یک رسانه الزاما آینه دنیایی که آنرا پوشش میدهد نیست؛ محصول نهایی یک رسانه ممکن است بخشی از جهان باشد؛ یا شکل تحریف شدهای از جهان باشد و یا حداقل در بازتاب دادن جهان ناموفق مانده باشد. محتوای رسانه میتواند در خدمت تثبیت یک جریان؛ گروه یا طبقه و یا در خدمت قدرت حاکمه باشد و آن طبقه و قدرت الزاما عدالتجو؛ رهاییبخش و آزادیگرا نباشد. بنابراین؛ چنین محصول رسانهایی نمیتواند در خدمت عدالت اجتماعی عمل کند، بلکه در خدمت نیروهایی است که درصدد عدم تامین عدالت و یا سلب عدالت اجتماعی هستند.
پس؛ میتوان این نکته را در نظر داشت که آگاهی و اطلاعاتی که از رسانهها به دست میآید الزاما ممکن است به صلاح اجتماع و یا عامه مردم نباشد. به عنوان مثال در نظر بگیرید بازتاب تهاجم اسرائیل به غزه را در رسانههای گوناگون جهان که هر کدام از زاویهای به بازتاب آن پرداختند
در اینجا لازم است دوباره اشاره کنم به این نکته که سواد رسانهای یک نوع درک متکی بر مهارت است و اگر قرار است از سفره رسانهها انتخابهای دقیق و درستی داشت، آنگاه میتوان بر نقش و جایگاه چنین مهارتهایی بهطور خاص تاکید کرد.
در گام اول باید گفت سواد رسانهای آمیزهای از تکنیکهای بهرهوری مؤثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانهها از یکدیگر است. من بر این باورم که هدف اصلی سواد رسانهای به خصوص وقتی درباره رسانههای جمعی حرف میزنیم میتواند سنجش نسبت هر محتوا با عدالت اجتماعی باشد.
به دیگر سخن، هدف اصلی سواد رسانهای میتواند این باشد که بر اساس آن بتوان دید که آیا بین محتوای یک رسانه - به مثابه محصول نهایی - با عدالت اجتماعی رابطهای وجود دارد یا خیر. به عبارت بهتر، خواننده یا بیننده یا شنونده یک مضمون رسانهای بهتر است رابطه و نسبت محتوای یک رسانه با عدالت را در نظر گرفته و نزدیکی یا دوری محتوای یک رسانه از عدالت را طرف توجه قرار دهد تا همیشه در ارتباط با رسانه به جای تسلیم بودن و یا تسلیم شدن به رابطه یکسویه و انفعالی، رابطهای فعالتر وتعاملیتر داشته باشد.
باید به گفته افزود که هر نظام رسانهای دارای یک سلسله مراتب است که اجزای آن قابل تجزیه و تحلیل و شناسایی است، همچنین همین سلسله مراتب است که محصول نهایی رسانه یا همان محتوای رسانه را میسازد. رفتار و بافت این سلسله مراتب در واقع شبیه یک کارخانه است؛ در کارخانه هم تمام اجزا؛ اعم از زیرساختها، نرم افزارها، نیروی انسانی و غیره؛ دست به دست هم میدهند تا محصول نهایی خود را با توجه به اهداف از پیش تعریف شده؛ تحویل مصرف کننده بدهند.
شاید یک تفاوت مهم در مقایسه رسانهها و کارخانهها این باشد که در رسانهها کار به گونهای صورت میگیرد که مصرف کننده گمان کند یک حقیقت محض را دریافت کرده که عاری از پیشداوری یا القاءگری است. البته شاید بعضی از کارخانهها هم مهر استاندارد را به همین منظور بر کالای نامرغوب بزنند؛ تا مصرفکننده گمان کند یک جنس مرغوب دریافت کرده است.
پس به این ترتیب میتوان گفت؛ محصول نهایی یک رسانه الزاما آینه دنیایی که آنرا پوشش میدهد نیست؛ محصول نهایی یک رسانه ممکن است بخشی از جهان باشد؛ یا شکل تحریف شدهای از جهان باشد و یا حداقل در بازتاب دادن جهان ناموفق مانده باشد. محتوای رسانه میتواند در خدمت تثبیت یک جریان؛ گروه یا طبقه و یا در خدمت قدرت حاکمه باشد و آن طبقه و قدرت الزاما عدالتجو؛ رهاییبخش و آزادیگرا نباشد. بنابراین؛ چنین محصول رسانهایی نمیتواند در خدمت عدالت اجتماعی عمل کند، بلکه در خدمت نیروهایی است که درصدد عدم تامین عدالت و یا سلب عدالت اجتماعی هستند.
پس؛ میتوان این نکته را در نظر داشت که آگاهی و اطلاعاتی که از رسانهها به دست میآید الزاما ممکن است به صلاح اجتماع و یا عامه مردم نباشد. به عنوان مثال در نظر بگیرید بازتاب تهاجم اسرائیل به غزه را در رسانههای گوناگون جهان که هر کدام از زاویهای به بازتاب آن پرداختند
در اینجا لازم است دوباره اشاره کنم به این نکته که سواد رسانهای یک نوع درک متکی بر مهارت است و اگر قرار است از سفره رسانهها انتخابهای دقیق و درستی داشت، آنگاه میتوان بر نقش و جایگاه چنین مهارتهایی بهطور خاص تاکید کرد.
ضرورت سواد رسانهای
تا اینجا باید تا حدودی مشخص شده باشد که چرا به سواد رسانهای نیاز داریم. امروز در دنیایی زندگی میکنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانهای قرار دارد، فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است و وقتی به عنوان مثال تلفن همراه یک نفر به صدا درمیآید این اطلاعات موجود در فضا است که پل ارتباط او با تماس گیرنده شده است، یا زمانی که یک مودم میتواند افراد را به جهان بیانتهای اینترنت بکشاند، نشانهای دیگر است ازهمین شرایط حاکمیت اشباع رسانهای بر جهان و یا حالا که میلیونها روزنامه و مجله و کتاب و خبرگزاری و شبکه تلویزیونی بر زمین و زمان میبارد همه نیاز دارند به اینکه در برابر چنین فضایی، چتری برسر بگیرند و یک رژیم مصرف اتخاذ کنند، همه نیاز دارند به اینکه در انتخابهایشان بیشتر دقت کنند، درست مثل اینکه حالا مردم در مورد تغذیه خودشان عمل میکنند. چون مردم اکنون باسوادتر شدهاند؛ مراقب هستند که در غذایی که مصرفمیکنند چقدر کلسترول، ویتامین و یا مواد دیگر باید باشد، در فضای رسانهای هم باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانههای مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آنها برداشت.
به عنوان مثال زمانی که در بزرگراههای اطلاعاتی حرکت میکنید، سواد رسانهای میتواند به شما بگوید چه مقدار از وقت تان را در چه سایتهایی - اعم از شناخته شده و ناشناخته - و چه مقدار از آنرا فرضا در چت رومها بگذرانید. بنابراین میتوان گفت که هدف سواد رسانهای در نخستی گامهای خود تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه - فایده با رسانهها است. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم و باز به عبارت بهتر؛ در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم چه منافعی در نهایت به دست میآوریم.
پس یکی از اهداف اصلی سواد رسانهای این است که استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از سپهر اطلاعات را تامین کند.
به عنوان مثال زمانی که در بزرگراههای اطلاعاتی حرکت میکنید، سواد رسانهای میتواند به شما بگوید چه مقدار از وقت تان را در چه سایتهایی - اعم از شناخته شده و ناشناخته - و چه مقدار از آنرا فرضا در چت رومها بگذرانید. بنابراین میتوان گفت که هدف سواد رسانهای در نخستی گامهای خود تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه - فایده با رسانهها است. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم و باز به عبارت بهتر؛ در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم چه منافعی در نهایت به دست میآوریم.
پس یکی از اهداف اصلی سواد رسانهای این است که استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از سپهر اطلاعات را تامین کند.
سه جنبه سواد رسانهای
سواد رسانهای یک موضوع متضلع است که قدرت درک مخاطبان از نحوه کارکرد رسانهها و شیوههای معنی سازی در آنها را طرف توجه قرارمیدهد و میکوشد این واکاوای را برای مخاطبان به یک عادت و وظیفه تبدیل کند.
سواد رسانهای را میتوان بستر منطقی دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط در شکلهای گوناگون رسانهای و در همین حال تامین شرایط مصرف محتوای رسانهای از منظر انتقادی دانست.
سه جنبه سواد رسانهای عبارتند از:
الف: ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانهای از منابع رسانهای گوناگون که در یک کلام همان محتوای رسانههاست
ب: آموزش مهارتهای مطالعه یا تماشای انتقادی
ج: تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانهها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست.
بنابراین اولین نکته در موضوع سواد رسانهای توجه داشتن به میزان و نسبت مصرف از هر رسانه در رنگینکمان رسانههاست و سپس توجه با این نکته دیدن و خواندن و شنیدن عمدتا باید از موضع انتقادی باشد و سومین نکته اینکه به نقش دستاندرکاران و مالکان رسانهها هم باید توجه داشت.
شاید بتوان گفت تلقیهای نوتر و امروزیتر از سواد رسانهای، بیشتر بر جنبه دستاندرکاران و مالکان رسانهها متمرکز است و لذا مقابله با کارکردهای رسانههای بزرگ غالب را دستور کار دارد و در واقع کالبدشکافی رسانههایی را که هدف شان تامین هژمونی فرهنگی؛ تعمیم فلسفه سیاسی و حفظ قدرتهائی است که خود این رسانهها محصول آنها هستند.
در همین حال به نظر میرسد که موضوع سواد رسانهای - به عنوان دافعه فضای اشباع رسانهای و در ستیز با گفتمان غالب رسانههای بزرگ در همین شرایط اشباع رسانهای - در اینترنت نسبت به سایر رسانهها بیشتر و سریعتر رشد کرده و به نوعی میتوان آنرا نوه دیجیتال نقدهای رسانهای کلاسیک به حساب آورد.
هدف سواد رسانهای در نخستی گامهای خود تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه - فایده با رسانهها است. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم و باز به عبارت بهتر؛ در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم چه منافعی در نهایت به دست میآوریم.
همینجا بد نیست یادآوری شود که تسلط به یک زبان خارجی؛ مهارت برای استفاده از کامپیوتر و مهارتهای استفاده از فضای سایبر هم که خودشان جزو مهارتهای سواد رسانهای به شمار میآیند، میتوانند به بهرهوری مناسبتر از مباحث سواد رسانهای موجود در سایتهای مختص این مبحث در اینترنت کمک کنند.
اما از آنجایی که بدون سواد رسانهای، نمیتوان گزینشهای صحیح از پیامهای رسانهای داشت؛ به گمان من نهادهای آموزشی، مدنی و رسانهای در ایران باید به این امر کمک کنند.
نهادهای آموزشی مثل مدارس، دانشکدهها، دانشگاهها و آموزشگاههای مختلف میتوانند مفهوم سواد رسانهای را در کتب درسی ارائه کنند، نهادهای مدنی و صنفی که هر یک جمعی تخصصی را نمایندگی میکنند نیز میتوانند اعضای خود را تحت آموزش مستمر در زمینه سواد رسانهای قرار دهند و بالاخره نهادهای رسانهای و انتشاراتی هم میتوانند مفاهیم ساده شدهای از این بحث را در دستور کار خود قرار دهند.
اگر نهادهای پیشگفته در این عرصه فعالتر شوند بضاعتی که از طریق سوادرسانهای در اختیار گذاشته میشود باعث میشود تا مخاصبان درک عمیقتری از آنچه میبینند، میشنوند و میخوانند داشته باشند. در حالیکه میتوان فاقدان سواد رسانهای را طعمههای اصلی در فضاهای رسانهای به شمار آورد افراد دارای سواد رسانهای نه تنها اسیر محصولات رسانهای نمیشوند، بلکه قضاوتهای صحیحتری از محیط پیرامون خود دارند
یکی دیگر از اهداف سواد رسانهای نشان دادن اضافه بار اطلاعاتی است. در شرایط اشباع رسانهای و در فضای موجود افراد در معرض حجم بالایی از اطلاعاتی هستند که به هیچ وجه به برخی از آنها هم نیازی به آنها ندارند. به عنوان مثال امروزه بسیاری از نوجوانان در جهان مارکها و علائم تجاری بینالمللی را به خوبی میشناسند، اما این اطلاعات در هیچ زمینهای به کار آنها نمیآید، نه قدرت خرید دارند و نه قدرت مصرف، ولی چون در معرض آگهیهای پیاپی قرار دارند، در این زمینه اطلاعات دارند. پس باید از پیامها و اطلاعات اطرافمان براساس نیازهایمان استفاده کنیم تا دچار سردرگمی نشویم. سوادرسانهای این امکان را هم در اختیار میگذارد.
نویسنده : دکتر یونس شکرخواه
سواد رسانهای را میتوان بستر منطقی دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط در شکلهای گوناگون رسانهای و در همین حال تامین شرایط مصرف محتوای رسانهای از منظر انتقادی دانست.
سه جنبه سواد رسانهای عبارتند از:
الف: ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانهای از منابع رسانهای گوناگون که در یک کلام همان محتوای رسانههاست
ب: آموزش مهارتهای مطالعه یا تماشای انتقادی
ج: تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانهها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست.
بنابراین اولین نکته در موضوع سواد رسانهای توجه داشتن به میزان و نسبت مصرف از هر رسانه در رنگینکمان رسانههاست و سپس توجه با این نکته دیدن و خواندن و شنیدن عمدتا باید از موضع انتقادی باشد و سومین نکته اینکه به نقش دستاندرکاران و مالکان رسانهها هم باید توجه داشت.
شاید بتوان گفت تلقیهای نوتر و امروزیتر از سواد رسانهای، بیشتر بر جنبه دستاندرکاران و مالکان رسانهها متمرکز است و لذا مقابله با کارکردهای رسانههای بزرگ غالب را دستور کار دارد و در واقع کالبدشکافی رسانههایی را که هدف شان تامین هژمونی فرهنگی؛ تعمیم فلسفه سیاسی و حفظ قدرتهائی است که خود این رسانهها محصول آنها هستند.
در همین حال به نظر میرسد که موضوع سواد رسانهای - به عنوان دافعه فضای اشباع رسانهای و در ستیز با گفتمان غالب رسانههای بزرگ در همین شرایط اشباع رسانهای - در اینترنت نسبت به سایر رسانهها بیشتر و سریعتر رشد کرده و به نوعی میتوان آنرا نوه دیجیتال نقدهای رسانهای کلاسیک به حساب آورد.
هدف سواد رسانهای در نخستی گامهای خود تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه - فایده با رسانهها است. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم و باز به عبارت بهتر؛ در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم چه منافعی در نهایت به دست میآوریم.
همینجا بد نیست یادآوری شود که تسلط به یک زبان خارجی؛ مهارت برای استفاده از کامپیوتر و مهارتهای استفاده از فضای سایبر هم که خودشان جزو مهارتهای سواد رسانهای به شمار میآیند، میتوانند به بهرهوری مناسبتر از مباحث سواد رسانهای موجود در سایتهای مختص این مبحث در اینترنت کمک کنند.
اما از آنجایی که بدون سواد رسانهای، نمیتوان گزینشهای صحیح از پیامهای رسانهای داشت؛ به گمان من نهادهای آموزشی، مدنی و رسانهای در ایران باید به این امر کمک کنند.
نهادهای آموزشی مثل مدارس، دانشکدهها، دانشگاهها و آموزشگاههای مختلف میتوانند مفهوم سواد رسانهای را در کتب درسی ارائه کنند، نهادهای مدنی و صنفی که هر یک جمعی تخصصی را نمایندگی میکنند نیز میتوانند اعضای خود را تحت آموزش مستمر در زمینه سواد رسانهای قرار دهند و بالاخره نهادهای رسانهای و انتشاراتی هم میتوانند مفاهیم ساده شدهای از این بحث را در دستور کار خود قرار دهند.
اگر نهادهای پیشگفته در این عرصه فعالتر شوند بضاعتی که از طریق سوادرسانهای در اختیار گذاشته میشود باعث میشود تا مخاصبان درک عمیقتری از آنچه میبینند، میشنوند و میخوانند داشته باشند. در حالیکه میتوان فاقدان سواد رسانهای را طعمههای اصلی در فضاهای رسانهای به شمار آورد افراد دارای سواد رسانهای نه تنها اسیر محصولات رسانهای نمیشوند، بلکه قضاوتهای صحیحتری از محیط پیرامون خود دارند
یکی دیگر از اهداف سواد رسانهای نشان دادن اضافه بار اطلاعاتی است. در شرایط اشباع رسانهای و در فضای موجود افراد در معرض حجم بالایی از اطلاعاتی هستند که به هیچ وجه به برخی از آنها هم نیازی به آنها ندارند. به عنوان مثال امروزه بسیاری از نوجوانان در جهان مارکها و علائم تجاری بینالمللی را به خوبی میشناسند، اما این اطلاعات در هیچ زمینهای به کار آنها نمیآید، نه قدرت خرید دارند و نه قدرت مصرف، ولی چون در معرض آگهیهای پیاپی قرار دارند، در این زمینه اطلاعات دارند. پس باید از پیامها و اطلاعات اطرافمان براساس نیازهایمان استفاده کنیم تا دچار سردرگمی نشویم. سوادرسانهای این امکان را هم در اختیار میگذارد.
نویسنده : دکتر یونس شکرخواه
بیشتر بخوانید :
سواد رسانهای به زبان ساده
ده راه برای افزایش سواد رسانهای
سواد رسانهای چیست؟
سواد رسانه ای و خانواده
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}